سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
jiyar
دوشنبه 90 اردیبهشت 26 :: 1:1 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

اینک این پرسنده می‌پرسد:
پرسنده: «من شنیدستم
تا جهان باقی‌ست مرزی هست
بین دانستن
و ندانستن
تو بگو، مزدک! چه می‌دانی؟
آن سوی این مرز ناپیدا
چیست؟
وان‌که زان‌سو چند و چون دانسته باشد کیست؟»
مزدک: «من جز این‌جایی که می‌بینم نمی‌دانم»
پرسنده: «یا جز این‌جایی که می‌دانی نمی‌بینی»
مزدک: «من نمی‌دانم چه آنجا یا کجا آن‌جاست»
بودا: «از همین دانستن و دیدن
یا ندانستن سخن می‌رفت»
زرتشت: «آه، مزدک! کاش می‌دیدی
شهربند رازها آن‌جاست
اهرمن آن‌جا، اهورا نیز»
بودا: «پهندشت نی‌روانا نیز»
پرسنده: «پس خدا آن‌جاست؟
[هان؟
[شاید خدا آن‌جاست؟»

تهران، اسفند 1340


برگرفته از کتاب:
اخوان ثالث، مهدی(م. امید)؛ از این اوستا؛ چاپ شانزدهم؛ تهران: نشر زمستان 1387

 





موضوع مطلب : شعر

پیوندها
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 191
  • بازدید دیروز: 3
  • کل بازدیدها: 172867